شوهر مدرسه ای

هر که رفت پاره ای از دل ما را با خود برد / اما او که با ماست / او که نرفته است / از او بپرسید که چه می کند با دل ما...

شوهر مدرسه ای

هر که رفت پاره ای از دل ما را با خود برد / اما او که با ماست / او که نرفته است / از او بپرسید که چه می کند با دل ما...

تولد یک عشق

تق تق تق ...آرزوم متولد شده بود،اما اینجا هوایی برای نفس کشیدنش نداشت،از زور بی هوایی کبود شده بود،ضربه ها یکی یکی به پشتش می خورد تق تق تق...،یه چیزی گلوش رو فشار می داد هنوز،شاید یه فریاد که زبونی برای گفتنش نداشته. صدای تق و تق داشت خاموش می شد و آرزوی من هم...

آسمون اذن فریاد زدن داد:

بخوان به نام پروردگاری که تو را آفرید بخوان...

و آرزوم خوند، ترانه ی هستی رو:

ربی ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا                                            

  حالا که پا به زمین می ذارم قلبم در تسخیر تو باشه،و یارم تو باش...

و...

خدا خندید.

 

خدایا آرزوم رو به تو سپردم،رحم کن و آغوشت رو برامون باز کن.

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
اردلان سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 00:53 http://perspolis5.blogsky.com

سلام با تبادل لینک چه طوری خبرم کن
بای

آزیتا سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 01:00 http://azi.blogsky.com

زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد